معرفی کتاب غدیر وعده فراموش شده
هانی عباسی در کتاب غدیر وعده فراموش شده، به واقعه غدیر جانی دوباره میبخشد و با بیان شرح خطبه غدیر و چهل حدیث موثق از اهل سنت، فراموشی غدیر را به امری محال تبدیل میکند. ویژگی متمایز این کتاب با سایر آثار مشابه اختصاص دادن بخش پرسش و پاسخ پیرامون رخداد تاریخی غدیر است که شبهات زیادی را برطرف میکند. این معتبر و عمیق، هدف جامعه اسلامی در رابطه با ولایت را تبیین میکند.
درباره کتاب غدیر وعده فراموش شده:
روز هجدهم ذیحجه و حادثه غدیر اتفاق مهمی در تاریخ شیعه به حساب میآید و با توجه به آیه اکمال «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» سوره مائده که در شان ولایت علی (ع) به خلافت رسول الله، نازل شده است برای همه مسلمانان اهمیت زیادی دارد.
با این وجود هنوز اختلافات و شبهات فراوانی حول این آیه نیز وجود دارد که میگوید منظور از کامل شدن دین بیان احکام شرعی دین اسلام است اما با توجه به یأس کفار این دیدگاه قابل پذیرش نیست. چرا که احکام به تنهایی باعث حفظ دین و مأیوس شدن کافران نمیشود.
به هر روی این اختلاف نظر باعث جدایی و انشقاق دین اسلام شده و هزاران سال موضوع بحث متخصصان علوم حوزوی و شیعهشناسی و مباحثاتی در رابطه با غدیرشناسی بوده است. بنابراین لازم است با عنایت و شرح کامل خطبه و بهرهگیری از احادیث و روایت مختلف، پردههای تردید را کنار بزنیم و با واقعیت مسلم تاریخی و دینی اسلام و ولایت آشنا شویم.
هانی عباسی در کتاب غدیر وعده فراموش شده این امکان را فراهم کرده است که ضمن بیان و تفسیر کامل خطبه غدیر، آیات، زیارات مخصوص عید غدیر خم و با ارائه فصلی تحت عنوان پرسش و پاسخ پیرامون آن، توئطههای تفرقهافکن را خنثی کند و حزن شیطان را بار دیگر به نمایش بگذارد. این نیت الهی همچون روز واقعه غدیر منافقین را دوباره رسوا میکند و مقاصد والای پیامبر اکرم را آشکار میگرداند.
خواندن کتاب غدیر وعده فراموش شده به چه کسانی توصیه میشود؟
اثر حاضر برای همه مسلمانانی که برای شناخت حق از باطل و آگاهی از تاریخ دین اسلام و مذهب شیعه به دنبال منبع مناسبی در حوزه غدیرشناسی هستند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب غدیر وعده فراموش شده میخوانیم:
واقعهى عجیبى که به عنوان یک معجزه، امضاى الهى را بر خطوط پایانى واقعهى غدیر ثبت کرد ماجراى «حارث فهرى» بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او با دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: اى محمد! سه سؤال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگى خداوند و پیامبرى خود را از جانب پروردگارت آوردهاى یا از پیش خود گفتى؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آوردهاى یا از پیش خود گفتى؟ آیا اینکه دربارهى على بن ابى طالب گفتى: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیّ مَوْلاه…»، از جانب پروردگار بود یا از پیش خود گفتى؟
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: «خداوند به من وحى کرده است و واسطهى بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کنندهى پیام خدا هستم و بدون اجازهى پروردگارم خبرى را اعلان نمى کنم.» حارث گفت: خدایا، اگر آنچه محمد مىگوید حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست.
تا سخن حارث تمام شد و به راه افتاد خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. بعد از این جریان، آیهى {سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ…} نازل شد. پیامبر به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آرى. با این معجزه، بر همگان مسلّم شد که «غدیر» از منبع وحى سرچشمه گرفته و یک فرمان الهى است.
از سوى دیگر، تعیین تکلیف براى همهى منافقان آن روز و طول تاریخ شد که همچون حارث فهرى فکر مىکنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند و بعد از آنکه مىدانند ولایت على بن ابى طالب از طرف خداست صریحاً مىگویند ما تحمل آن را نداریم!! این پاسخ دندان شکن و فورى خداوند ثابت کرد که هر کس ولایت على (ع) را نپذیرد، خدا و رسول را قبول ندارد و کافر است.