آفتاب شب یلدای همه…
پا شدم آبله پیدا کردم
از خودم فاصله پیدا کردم
♦
سعی کردم به تو مشغول شوم
حیف شد مشغله پیدا کردم
♦
من، سر اینکه به تو دل دادم
با همه مسأله پیدا کردم
♦
در نمازم خم ابروی تو را
در قنوتم، گله پیدا کردم
♦
انتظار این همه انصاف نیست
مردم فیصله پیدا کردم
♦
از خودم دور شدم کاری کن
گم شدم، گور شدم کاری کن
♦
آفتاب شب یلدای همه
گریه ی پشت تمنای همه
♦
هیچ کس فکر تنهایی تو نیست
گریه کن جای خودت، جای همه
♦
بی تو دارند همه می میرند
زود برگرد مسیحای همه
♦
همه شهر به چاه افتادند
مددی یوسف زهرای همه
♦
بنشین تا بنشانی همه را
دربیار از نگرانی همه را
♦
کاش می شد ز سفر برگردی
با همان چند نفر برگردی
♦
چله ی اشک گرفتیم برات
به امیدی که سحر برگردی
♦
مادرم گفت همین جا بشین
بنشینم دم در برگردی
♦
سیزده قرن نشستند نشد
بنشینم چقدر برگردی
♦
نور چشمان همه می رفتی
قول دادی به نظر برگردی
♦
خشکسالیم کویریم بیا
قبل از آنی که بمیریم بیا
صابر خراسانی